متن در مورد گرمای آتش ، شعر زیبا در مورد شعله آتش عشق و شب و خاکستر

متن در مورد گرمای آتش

متن در مورد گرمای آتش ، شعر زیبا در مورد شعله آتش عشق و شب و خاکستر
متن در مورد گرمای آتش ، شعر زیبا در مورد شعله آتش عشق و شب و خاکستر همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

متن درباره گرمای آتش

دوستت نمی دارم
چنان که گل سرخی باشی از نمک
زبرجد باشی
یا پرتاب آتشی از درون گل میخک
دوستت می دارم
آن چنان که گاهی چیزهای غریبی را
میان سایه و روح
با رمز و راز دوست می دارند
⇔⇔⇔⇔

متن در مورد گرما آتش

چشمانت کارناوال آتش بازیست!
یک روز در هر سال
برای تماشایش می روم
و باقی روزهایم را
وقف خاموش کردن آتشی می کنم
که زیر پوستم شعله می کشد!

متن درباره گرما آتش

هنگامی ‌که از تو می‌نویسم
مداد پاک کن‌ا‌م آتش می‌گیرد
پیاپی باران بر میزم می‌بارد
و بر سبدِ کاغذهای دور ریخته‌ام
گل‌های بهاری می‌رویند
و از آن پروانه‌های رنگارنگ
و گنجشگکان پر می‌گیرند
⇔⇔⇔⇔

متن در مورد گرمای آتش

تو را دوست نمی دارم
گرچه گلی در نظر آیی
یا یاقوت زردی
یا میخکی
که آتش،
آنها را به کشتن خواهد داد.
⇔⇔⇔⇔

متن درباره گرمای آتش

تمام سهم من از تو آتشی‌ست
که از دور گرمم می‌کند
و هر بار نزدیک می‌شوم، پایم پس می‌کشد!
حالا تو هی بگو، از سوختن می‌ترسی،
من می‌گویم از خاکستر شدن می‌ترسم…

متن در مورد گرما آتش

ای صمیمی، ای دوست
گاه و بیگاه لب پنجره خاطره ام می آیی
دیدنت… حتی از دور
آب بر آتش دل می پاشد
آنقدر تشنه دیدار تو ام
که به یک جرعه نگاه تو قناعت دارم
دل من لک زده است
گرمی دست تو را محتاجم
و دل من… به نگاهی از دور
طفلکی می سازد
⇔⇔⇔⇔

متن درباره گرما آتش

نه من
نه مزرعه
نه مترسک مجروح
و نه داس های بیکار
به هجوم ملخ ها فکر نکردیم
یاد دستهای عزیزت
برای آتش زدن دل ما کافی بود…
⇔⇔⇔⇔

متن در مورد گرمای آتش

این جایی تو
در آتش دست‌های من
و تشنه و بی‌امان می‌باری
می‌باری
و تسکینم می‌دهی

متن درباره گرمای آتش

تو همواره
اسرارآمیزی و غافلگیر کننده
و با هر روزی که می گذرد
مرا بیشتر اسیر خودت می کنی
اما ای دوست جدی من
احساس من به تو
نبرد آتش و آهن است
⇔⇔⇔⇔

متن در مورد گرما آتش

به آتش نگاهش اعتماد نکن
لمس نکن
به جهتی بگریز
که بادها خالی از عطر اویند
به سرزمینی بی رنگ
بی بو ، ساکت
آری
بگریز
و پشت ِ ابدیتِ مرگ پنهان شو
اگر خواستار جاودانگیِ عشقی.
⇔⇔⇔⇔

متن درباره گرما آتش

نامت، رازی است
که سنگ را به نسیم و
نسیم را به توفان
بدل می­کند
و آتش
در گلستانِ ابراهیم می­افکند
مرا زهره­ی آن نیست
که نامت را به زبان آرم
در تو می­نگرم و می­میرم.

متن در مورد گرمای آتش

امروز همه نیاز من این است که تو را به نام بخوانم
و مشتاق حرف حرف نام تو باشم
مثل کودکی که مشتاق تکه ای حلواست
مدت هاست نامت
بر روی نامه هام نیست
از گرمی آن گرم نمی شوم
اما امروز در هجوم اسفند
پنجره‌ها در محاصره
می خواهم تو را به نام بخوانم
آتش کوچکی روشن کنم
چیزی بپوشم
و تو را ای ردای بافته از گل پرتقال
و شکوفه‌های شب بو احضار کنم
⇔⇔⇔⇔

متن درباره گرمای آتش

دوستت دارم
و نگرانم روزی بگذرد
که تو تن زندگی ام را نلرزانی
و در شعر من انقلابی بر پا نکنی
و واژگانم را به آتش نکشی
⇔⇔⇔⇔

متن در مورد گرما آتش

این همه شعر نوشتم…
آنچه می خواستم نشد.
زمزمه کردم،
ورد خواندم، فریاد کشیدم…
نشد آنچه می خواستم.
پاره کردم،
آتش زدم، دوباره نوشتم…
نشد!

متن درباره گرما آتش

دلتنگی
عین آتش زیر خاکستر است
گاهی فکر میکنی تمام شده
اما یک دفعه
همه ات را آتش می زند

Comments

Popular posts from this blog

تعبیر خواب نامزدی با معشوق ؛ معنی دیدن نامزدی با معشوق در خواب ما چیست

متن ادبی در مورد سرما ، روز برفی و زمستان سرد + متن کوتاه ادبی زمستان

تعبیر خواب طلا امام صادق ، طلای شکسته برای زن باردار و دستبند و گردنبند طلا