شعر در مورد سال نو مولانا ، شعر مولانا در وصف سال نو + شعر بهار مولانا

شعر در مورد سال نو مولانا

شعر در مورد سال نو مولانا ، شعر مولانا در وصف سال نو + شعر بهار مولانا
شعر در مورد سال نو مولانا ، شعر مولانا در وصف سال نو + شعر بهار مولانا همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد سال نو از مولانا

آمد بهار جان‌ها
ای شاخ تر به رقص آ
چون یوسف اندرآمد
مصر و شکر به رقص آ
⇔⇔⇔⇔

شعری از مولانا در مورد سال نو

هوای تو چو بهارست
و دل ز توست چو باغ
که باغ می‌نشود
از دم بهاری سیر

شعر درباره سال نو از مولانا

خزان خفت
و بهاران گشت بیدار
نمی‌بینی درخت
و گل شکفته‌ست
⇔⇔⇔⇔

شعری از مولانا درباره سال نو

مستی و عاشقی و جوانی و یار ما
نوروز و نوبهار و حمل می‌زند صلا
هرگز ندیده چشم جهان این چنین بهار
می‌روید از زمین و ز کهسار کیمیا
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد سال نو از مولانا

ریحان و لاله‌ها بگرفته پیاله‌ها
از کیست این عطا؟ ز که باشد جز از خدا
جز حق همه گدا و حزینند و رو ترش
عباس دبس در سر و بیرون چو اغنیا
کَدّ کردن از گدا نبود شرط عاقلی
یک جرعه می‌ بدیش بدی مست همچو ما
سنبل به گوش گل پنهان شکر کرد و گفت:
«هرگز مباد سایه یزدان ز ما جدا
ما خرقه‌ها همه بفکندیم پارسال
جان‌ها دریغ نیست چه جای دو سه قبا»

شعری از مولانا در مورد سال نو

چون از رخ یار دور گشتم به بهار
باغم به چه کار آید و عیشم به چه کار؟
از باغ به جای سبزه گو خار بروی
وز ابر بجای قطره گو سنگ ببار
⇔⇔⇔⇔

شعر درباره سال نو از مولانا

در نوای عشق
آن صد نوبهار سرمدی
صد هزاران بلبلان
اندر گل و گلزار ما
⇔⇔⇔⇔

شعری از مولانا درباره سال نو

هر چه
بدزدید زمین ز آسمان
فصل بهاران بدهد
دم به دم

شعر در مورد سال نو از مولانا

در بهاران گشت
ظاهر جمله اسرار زمین
چون بهار من بیاید
بردمد اسرار من
⇔⇔⇔⇔

شعری از مولانا در مورد سال نو

پهلوی هر درخت یکی حور نیکبخت
دزدیده می‌نماید اگر محرمی لقا
اشکوفه می‌خورد ز می روح طاس طاس
بنگر به سوی او که صلا می‌زند ترا
می خوردنش ندیدی اشکوفه‌اش ببین
شاباش ای شکوفه و ای باده مرحبا
سوسن به غنچه گوید: «برجه چه خفته‌ای
شمعست و شاهدست و شرابست و فتنه‌ها»
⇔⇔⇔⇔

شعر درباره سال نو از مولانا

معشوقه چو آفتاب تابان گردد
عاشق به مثال ذره گردان گردد
چون باد بهار عشق جنبان گردد
هر شاخ که خشک نیست رقصان گردد

شعری از مولانا درباره سال نو

ز گریه ابر نیسانی دم سرد زمستانی
چه حیلت کرد کز پرده به دام آورد مستان را
سقاهم ربهم خوردند و نام و ننگ گم کردند
چو آمد نامه ساقی چه نام آورد مستان را
درون مجمر دل‌ها سپند و عود می‌سوزد
که سرمای فراق او زکام آورد مستان را
درآ در گلشن باقی برآ بر بام کان ساقی
ز پنهان خانه غیبی پیام آورد مستان را
چو خوبان حله پوشیدند درآ در باغ و پس بنگر
که ساقی هر چه درباید تمام آورد مستان را
که جان‌ها را بهار آورد و ما را روی یار آورد
ببین کز جمله دولت‌ها کدام آورد مستان را
ز شمس الدین تبریزی به ناگه ساقی دولت
به جام خاص سلطانی مدام آورد مستان را
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد سال نو از مولانا

بهار آمد
برون آ همچو سبزه
به کوری دی
و بر رغم بهمن
⇔⇔⇔⇔

شعری از مولانا در مورد سال نو

طالب و مطلوب را عاشق و معشوق را
همچو گل خوش کنار وقت کناران رسید
بر مثل وام دار جمله به زندان بدند
زرگر بخشایشش وام گزاران رسید
جمله صحرا و دشت پر ز شکوفه‌ست و کشت
خوف تتاران گذشت مشک تتاران رسید
هر چه بمردند پار حشر شدند از بهار
آمد میر شکار صید شکاران رسید
آن گل شیرین لقا شکر کند از خدا
بلبل سرمست ما بهر خماران رسید
وقت نشاط‌ست و جام خواب کنون شد حرام
اصل طرب‌ها بزاد شیره فشاران رسید
جام من از اندرون باده من موج خون
از ره جان ساقی خوب عذاران رسید

شعر درباره سال نو از مولانا

باد بهار پویان،
آید ترانه گویان
خندان کند جهان را
خیزان کند خزان را

Comments

Popular posts from this blog

تعبیر خواب نامزدی با معشوق ؛ معنی دیدن نامزدی با معشوق در خواب ما چیست

متن ادبی در مورد سرما ، روز برفی و زمستان سرد + متن کوتاه ادبی زمستان

تعبیر خواب طلا امام صادق ، طلای شکسته برای زن باردار و دستبند و گردنبند طلا